راه زینب

  • خانه 

در جستجوی گمشده‌ی جان در وادی عشق و معرفت...

💫درود بر جویندگان نور! 

من طلبه‌ای هستم دل‌باخته‌ی علم و آگاهی.  

و ‘راه زینب’، کاروانسرایی است برای اندیشه‌های سرگردان،  

جایی که کلمات، چون ستاره‌های درخشان،  

آسمان دل‌ها را می‌آرایند و روشنی می‌بخشند.  

اینجا محفل ادغام اندیشه‌هاست؛  

محلی که هر واژه، نغمه‌ای از عشق و آگاهی را در آغوش می‌کشد.  

در سکوت دل، صدای عشق را می‌شنویم،  

و در این سفر معنوی،  

با الهام از بانوی صبر، راوی حقیقی کربلا،  

دل‌هایمان را در آتش معرفت روشن کنیم  

و در باغ بی‌کران حقیقت، بذر آگاهی بکاریم.  

در اینجا، هر کلمه، شعری است از عشق و هر جمله، نغمه‌ای است از حقیقت.  

به امید آنکه در این سفر، چراغی از نور و دانایی در دل‌هایمان روشن شود  

و به سرچشمه‌ی حقیقت نزدیک‌تر گردیم.✨️

شهردارِ تهران

04 اسفند 1403 توسط “لَئالیُ النُور”

بعضی افراد مانند تکه‌های جورچین هستند که تنها در جایگاه خود کارایی دارند و اگر در موقعیت‌های دیگر قرار گیرند، نه تنها مفید نیستند بلکه ممکن است به نقصان و عقب‌ماندگی سایر اعضا نیز منجر شوند. در مقابل، افرادی وجود دارند که به دلیل تخصص، تجربه و وجدان کاری بالا، در هر جایگاهی می‌درخشند. علیرضا زاکانی نمونه بارز این گروه است.
زاکانی روزگاری شاید تجربه کافی برای حضور در جبهه را نداشت، اما احساس تکلیف او را به آنجا رساند. اکنون که ممکن است شایسته مقام ریاست جمهوری باشد، از شهرداری تهران به عنوان یک مسئولیت مهم و حیاتی یاد می‌کند و در این سمت فعالانه مشغول به کار است.
او با ورود ۱۷۰۰ تاکسی برقی، ۲۰۰ اتوبوس برقی و دو رام تراموای برقی، گام‌های بزرگی در برقی‌سازی حمل‌ونقل عمومی پایتخت و کاهش آلودگی هوا برداشته است. زاکانی نه تنها به عنوان شهردار تهران شناخته می‌شود، بلکه همچنین نماینده ویژه رئیس‌جمهور در امور مدیریت آسیب‌های اجتماعی در شهر تهران نیز منصوب شده است.

✍️ احمدی

 نظر دهید »

*مسافرانه*

27 دی 1403 توسط “لَئالیُ النُور”

گام‌هایی به سوی نور، سفری در دل،  به سوی نور حقیقت، جایی که کلمات در دلِ سکوت،  جان می‌گیرند، و روح را به پرواز در می‌آورند.

 نظر دهید »

انتقام خون پاک حاج قاسم

27 دی 1403 توسط “لَئالیُ النُور”

﷽، 

فصل‌الخطاب، چو وحیِ مُنزَل 

 

“ای فرمانده‌ی محبوبِ قلب‌های ما، حاج قاسمِ عزیز! تو در آسمانِ غیرت، همچون ستاره‌ای فروزان، درخشیدی و نورِ جاودانت هرگز از یادها محو نخواهد شد. انتقامِ خونِ پاکِ تو، وعده‌ای است تخلف ناپذیر، که همچون حکمی آسمانی بر دل‌هایمان نقش بسته است.

 

رئیس‌جمهور پزشکیان، به درستی این سخن را به زبان آورده‌اند: “ایران هرگز قصد ترور ترامپ را نداشت.” آری، ما هرگز چنگالِ ترور را به سوی خواران نمی‌گشاییم، که این شیوه، سلاحِ بزدلانی است که در پناهِ ترس، خنجر از پشت می زنند.

 

ما خود را خونخواه شهیدِ عزیزمان، هنیه می‌دانیم، همان مهمانِ گرانقدری که در آغوشِ ما، به اوجِ پرواز رسید. او مهمان بود و تو، جانِ ما بودی!

مگر می شود، قاتلِ تو را بی‌پاسخ گذاشت؟ مگر می توان از خونِ تو، به سادگی چشم پوشید؟ این زخمی است ناسور که تا همیشه بر جانِ ما حک شده است. ما فرزندانِ مکتبِ توایم، ای سردار! و چون تو، سربازانی گوش به فرمانِ امام خامنه‌ای، که رهبر فرزانه‌مان فرمود: “انتقام از آمران و قاتلان شهید سلیمانی قطعی است!” و این کلامِ فصل‌الخطاب، همچون وحیِ مُنزَل در جانِ ما نشسته است. 

 

این آتشی است که در جانِ ما شعله می کشد و تا انتقامِ خونِ پاکِ تو گرفته نشود، هرگز فرو نخواهد نشست. این سوگ، نغمه‌ی رهایی است و این انتقام، وعده‌ای است حتمی، که در تاریخ به ثبت خواهد رسید. 

✍️ احمدی

 نظر دهید »

نجوای نیلوفر 

27 دی 1403 توسط “لَئالیُ النُور”

“نجوای نیلوفر" 

زینبِ صبور! ای حماسه‌ی جاری در رگ‌های تاریخ، ای پناهِ قلب‌های شکسته، ای زخمِ عمیق کربلا و مرهمِ بی‌تابِ آن!

قربانِ قلبِ صبورت، آنگاه که چشمانِ معصوم رقیه را دیدی، که خوابِ خواب‌های شیرین کودکی بود، و تنها سه بهار از زندگی را در آغوش کشیده بود، و نیلوفر وجودش در هجوم بی‌رحمی‌های شام پژمرد.

سرِ حسین علیه السلام بر نیزه دیدی، و دلت، دریای خون شد، امّا قامتت، خم نشد! ای راز نهفته در نجوای نیلوفر.

اسلام را فریاد زدی، نه با اشکِ ضعف، که با اقتدارِ ایمان، و تاریخ را به حیرت واداشتی. زن بودن را، معنایی آسمانی بخشیدی.

زینب! تو نشان دادی زن می‌تواند مقتدر باشد، مهربان باشد، عاشق باشد و حماسه‌ساز.

هر قدمت، برگی زرین از تاریخِ عشق را رقم زد، و آموختی ما را، که مرگ در آغوشِ حق، عینِ زندگی است، و جاودانگی در نامِ توست.

تو در کربلا، طلوع کردی و در دلِ هر زمان، جاودان خواهی ماند، ای بانوی حماسه، ای نبضِ سرخِ تاریخ!

فریادی که در شام برآوردی، تا ابد در گوش تاریخ خواهد پیچید، و نام تو، بر زبان نسل‌ها، جاری خواهد ماند.

صلی الله و علیک یا زینب کبری سلام الله علیها

صلی الله و علیک علی قلب زینب صبور

✍️ احمدی 

 نظر دهید »

کوچ جاده‌ها

26 دی 1403 توسط “لَئالیُ النُور”

 

پدر دستم از دستت رها شد، آن زمان که حواسم اسیرِ این جهان شد. پس از گم کردنت فهمیدم دنیا باتو رازی داشت. باتو حرفی برای گفتن داشت. دنیای بی تو اصلا جای امنی نیست. بی‌تو سرپناهی نیست. آکنده از بیگانگی، دل‌مشغولی‌هایِ واگیردار. پر از زهرِ قدرت، شهوت، ثروت. جهانِ بی‌تو غرقِ سردرگمی، بی‌رحمی و تسویف است. لبریز از دویدن‌های بی‌پایان، پر از تهی بودن.

تو را گم کرده‌ام و گویی

جاده‌ها به کوچ رفته‌اند! 

در زمین و آسمان، راه را می‌جویم و نمی‌یابم. پندارم این است که راه در وجود تو معنا می‌گرفت. چه کنم اکنون که ندارمت؟! اکنون که از این جهان رکب خورده‌ام؟! مسافر، غریب، تنها، بلدِ راه گم کرده‌.! نیستی و غرق دلبستگی‌های دنیا شده‌ام.

خسته‌ از جستنت، در روزمرگی‌های دنیا فرو‌رفته‌ام.

مسافری گمشده در جهانِ بی تو شده‌ام. و با گردوخاکی که گناهانم به پا کرده‌اند، دنیا به‌سان بیابانی‌ست طوفانی، در غروب خورشید.

اگر تو به فریادم نرسی، زیر تازیانه‌های دلتنگی، منِ بینوا، بی‌راه، به پایان می‌رسم.

کاش تو مرا بیابی و معنا شود: “ترانا و نراک" 

#دلنوشته_ای_برای_پدر 

الّلهُــــمَّ عَجِّــــلْ لِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــرَجْ

متی ترانا و نراک

✍️ احمدی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

راه زینب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • انتظار، امام زمان (عج)
  • بانوی صبر اسوه مقاومت
  • بدون موضوع
  • خوراک ذهن
  • خوش آمدید
  • سردار دلها
  • شهردار تهران
  • چرا طلبگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس