نجوای نیلوفر
“نجوای نیلوفر"
زینبِ صبور! ای حماسهی جاری در رگهای تاریخ، ای پناهِ قلبهای شکسته، ای زخمِ عمیق کربلا و مرهمِ بیتابِ آن!
قربانِ قلبِ صبورت، آنگاه که چشمانِ معصوم رقیه را دیدی، که خوابِ خوابهای شیرین کودکی بود، و تنها سه بهار از زندگی را در آغوش کشیده بود، و نیلوفر وجودش در هجوم بیرحمیهای شام پژمرد.
سرِ حسین علیه السلام بر نیزه دیدی، و دلت، دریای خون شد، امّا قامتت، خم نشد! ای راز نهفته در نجوای نیلوفر.
اسلام را فریاد زدی، نه با اشکِ ضعف، که با اقتدارِ ایمان، و تاریخ را به حیرت واداشتی. زن بودن را، معنایی آسمانی بخشیدی.
زینب! تو نشان دادی زن میتواند مقتدر باشد، مهربان باشد، عاشق باشد و حماسهساز.
هر قدمت، برگی زرین از تاریخِ عشق را رقم زد، و آموختی ما را، که مرگ در آغوشِ حق، عینِ زندگی است، و جاودانگی در نامِ توست.
تو در کربلا، طلوع کردی و در دلِ هر زمان، جاودان خواهی ماند، ای بانوی حماسه، ای نبضِ سرخِ تاریخ!
فریادی که در شام برآوردی، تا ابد در گوش تاریخ خواهد پیچید، و نام تو، بر زبان نسلها، جاری خواهد ماند.
صلی الله و علیک یا زینب کبری سلام الله علیها
صلی الله و علیک علی قلب زینب صبور
✍️ احمدی